ابلق (نرگس آبیار)

الناز شاکردوست در نمایی از فیلم «ابلق» (عکس از: طاها آبیار)

نرگس آبیار این‌بار در ابلق دست روی موضوع «بهداشت روانی» گذاشته است. موضوع به‌ظاهر ساده اما به‌شدت ملتهبی که تا وقتی وضع به همین منوال باشد و مصائب اقتصادی و رشد روزافزونِ تورم در صدر اخبار روزمره‌ی زندگی قرار داشته باشد، بعید است مسئول یا مدیری به صرافت رسیدگی به آن بیفتد. دلیل آن‌ هم واضح است؛ تا وقتی ذهن‌ها دنبال قیمتِ روزِ دلار و سکه، و فکرها مدام در اندیشه‌ی مدیریتِ دخل و خرج زندگی باشد، پرداختن به چنین موضوع‌هایی در زندگی، جزو آخرین سطرهای فهرست‌ نیازها و از اولویت‌های نهایی‌ست. در برخی موارد شاید اصلاً بتوان گفت جزو اولویت‌ها نیست.

همان‌طور که در چنین شرایطی پرداختن به میزان خطرناکِ اصطکاک افراد و خشونت مواج در جامعه، کم‌رنگ شدن مسائل اعتقادی و فرهنگی، و پررنگ شدن روحیه‌ی قانون‌گریزی هم بیش‌تر به شوخی شبیه‌ است تا آن که به عنوان یک سوژه‌ی جامعه‌شناسی قابل بررسی باشد.

در ابلق با مدل کوچکی از یک جامعه‌ی بزرگ‌ روبه‌روییم. مدلی از آدم‌های حاشیه‌نشین شهرهای بزرگ که به دلیل عدم توانایی در کسب درآمد کافی، در کارِ دستفروشی، فعالیت‌های خُرد و کم‌حاصل، و برگزاری نوعی زندگیِ باری به هر جهت و طفیلی‌وار هستند. آدم‌هایی که به مدد نگاه و ذهن نمادگرای فیلم‌ساز در یک‌قدمیِ «شهر بازی»، روزگار غم‌بار و اندوهگین خود را سپری می‌کنند و حتی خوش‌‌فکر‌ترین افراد آن محیط (همان‌ها که از بنرهای تبلیغاتیِ کاندیداهای شورای شهر برای خود سایه‌بان ساخته‌اند) نیز تصوری از باز شدن یک افقِ باز و درخشان در پیشِ روی خود ندارند.

به تعبیری دیگر ورِ نویسندگیِ نرگس آبیار این‌بار برای نزدیک شدن به هسته‌ی اصلیِ موضوع فیلم، مقدمه‌ای رُمان‌گونه و کم‌وبیش طولانی نوشته که دست‌کم به دلیل تعدد و تجمیع نمادها (بازی با مار و آینه و کبوتر و موش و سایر حیوانات موذی) برای خود او هم تازگی و طبعاً جذابیت‌های خاص خود را داشته است. اما متاسفانه در این مقدمه‌ی نسبتاً طولانی، برخی نکته‌ها به اندازه‌ی کافی قوام پیدا نکرده؛ که بی‌شک یکی از مهم‌ترین‌شان پرداخت ناقصِ شخصیت علی (بهرام رادان) به‌عنوان کارفرمای بخشی از آدم‌های زورآباد است. کسی‌ که از ابتدای روایت فیلم، بیش از حد ظاهرالصلاح و مثبت جلوه می‌کند و اگر روایت زن‌های محل درباره‌ی رفتارهای غیر اخلاقی و آزارهای خارج از عرف او نبود به دشواری می‌شد چنین ظرافت‌هایی را در چشم‌ها یا حتی نوعِ بازی او کشف کرد.نمایی از فیلم «ابلق» (عکس از: طاها آبیار)
آبیار
در ابلق می‌کوشد به گوشه‌های تاریک جامعه‌ی مردسالار ما نور بتاباند و نشان بدهد که اگر در ایران، جنبش من هم… یا همان Me too چندان موفق و کارآمد نبوده، بیش از هر چیز به‌خاطر سنگینی نقش عُرف در زندگی روزمره، حفظ اعتبار و آبرو، و مهم‌تر از همه ارائه‌ی آموزش‌های ناکافی به افراد جامعه ا‌ست. آموزش‌های ناکارآمد و ناقصی که متاسفانه در کنار حفره‌های قانونی، زن‌ها را بیش از سایر اعضای اجتماع در معرض آسیب‌های روحی، جسمی و اجتماعی قرار داده است.

فیلم‌ساز در ابلق تمام تلاش خود را به کار برده تا اثرش کاملاً یک‌سویه و فمینیستی نباشد؛ و به همین دلیل با ظرافتی ستودنی به خواسته‌ و تمنای درونی راحله (الناز شاکردوست) نیز اشاره کرده است. آن‌جا که علی به او می‌گوید: «تو هم من‌و می‌خوای؛ وگرنه همون دفعه‌ی اول که جلو اومدم، جیغ می‌کشیدی و فرار می‌کردی…»

با این همه سازنده‌ی ابلق در سوژه‌ی انتخابی خود درجا نمی‌زند و در کارگردانی نیز فیلم و فیلم‌های قبلی خود را پشت سر می‌گذارد. اشاره به استانداردهای به کار رفته در سکانس تعقیب و گریز ابتدای فیلم نیز مدرک این ادعاست و نشان می‌دهد دورخیز آبیار برای تلفیق موثر و دقیقِ صحنه‌های اکشن با لحظه‌های احساسی موثر بوده است.نرگس آبیار در پشت صحنه‌ی «ابلق» (عکس از: طاها آبیار)

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید