ساموئل خاچیکیان؛ یک گفت‌وگو (1398 تا 1402)

نگاهی به زندگی و آثار ساموئل خاچیکیان؛ نخستین کارگردان مؤلف سینمای ایران


نویسنده‌ی فیلم‌نامه، کارگردان و تدوین‌گر: امید نجوان. مدیر فیلم‌برداری: بابک بذرافشان. موسیقی متن: انتخابی از آثار لوریس چکناوریان (آلبوم «ترانه‌های عاشقانه»). عکاس و فیلم‌بردار پشت‌صحنه: عباس بغداد دره‌ای. عکاس گفت‌وگو با ساموئل خاچیکیان: محمود صناعی. با سپاس از همکاری: ماهنامه‌ی سینمایی فیلم، فیلمخانه ملی ایران، موزه سینما و خانه سینما. تهیه‌کننده: امید نجوان. فرمت: فول اچ‌دی. نسخه‌ی اولیه (محصول 1398 تا 1400) 80 دقیقه. نسخه‌ی نهایی (محصول 1402) 83 دقیقه.


سال‌ها قبل، زمانی که با پروژه‌ی نام‌ها (رضا میرکریمی) در زمینه‌ی سرپرستی گروه نویسندگان و تکمیل بعضی فیلم‌نامه‌ها کار می‌کردم یک روز به صورت اتفاقی نجات آقای بنکز (محصول 2013 به کارگردانی جان لی‌هنکاک) را دیدم. فیلمی درباره‌ی چالش‌های خانم پی‌.ال.‌تراورز (نویسنده‌ی رُمان مری‌پاپینز) با آقای والت دیزنی و مباشران او؛ برای تبدیل این کتاب به فیلم‌نامه‌ای مناسب و قابل عرضه در سینما. البته جالب‌ترین و مهم‌ترین ویژگی‌ این فیلم برای شخص من، نمایش یک ضبط صوت قدیمی در سکانس پایانی و پخش لحظه‌هایی از مجادله و صدای واقعیِ شخصیت‌های درگیر این ماجرا (یعنی خانم تراورز و آقای ‌دیزنی) بود که نشان می‌داد حفظ و نگهداری این صداهای «ظاهراً پیش‌پاافتاده» و «سال‌ها بی‌استفاده مانده» تا چه حد برای سیستم فیلم‌سازی هالیوود اهمیت داشته است.

بعد از تماشای این فیلم، گپ مفصلی بین من و آقای میرکریمی در گرفت؛ و بهانه‌ی این گفت‌وگو هم کم‌توجهی عجیب ایشان به حفظ و نگهداری برخی اسناد مربوط به برخی فیلم‌های قبلی‌شان بود که متاسفانه باعث شده متن تعدادی از فیلم‌نامه‌ها، یادداشت‌ها و حتی برگه‌ی دکوپاژ برخی از این آثار در دسترس نباشد!

تا مدت‌ها ذهنم درگیر این نکته بود که چه‌طور در سیستم هالیوود، صدای ضبط شده روی یک نوارکاست می‌تواند به ایده‌ی ساخت یک فیلم سینمایی منجر شود؛ و چرا ما در ایران نسبت به آرشیو و نگهداری بخش عمده‌ای از سندهای صوتی، تصویری و حتا مکتوبِ مربوط به شخصیت‌های فرهنگی و تاریخی خود کم‌توجهیم یا دست‌کم بی‌تفاوت از کنار آن رد می‌شویم!

تا این که در یکی از دوره‌های جشنواره‌ی سینماحقیقت، هیچکاک/تروفو را دیدم؛ مستندی به کارگردانی کِنْت جونز در سال 2015. یک فیلم دیدنی و تماشایی درباره‌ی گفت‌وگوی معروف فرانسوا تروفو با آلفرد هیچکاک که متن آن از سال‌ها قبل در کتاب «سینما به روایت هیچکاک» (با برگردانِ پرویز دوایی) به چاپ رسیده و بارها و بارها نیز تجدید چاپ شده.

وقتی عکس‌های به جا مانده از آن گفت‌وگو را هم‌زمان با پخش صدای هیچکاک و تروفو دیدم بی‌درنگ یاد معدود عکس‌ها و نوار کاست به جا مانده از گفت‌وگوی خودم با زنده‌یاد ساموئل خاچیکیان افتادم. فیلم‌سازی که در بین منتقدان سینمای ایران به «آلفرد هیچکاکِ سینمای ایران» معروف بود و هست؛ و گفت‌وگوی من با او نیز سال 1377 در کتاب سال سینمای ایران به چاپ رسیده بود.

تماشای این فیلم، شکل تقریبیِ ساخت یک مستند (آن‌هم بر اساس صدای به جا مانده از یک گفت‌وگوی کم‌تر خوانده و دیده شده) را در ذهن‌ام واضح‌تر کرد. گفت‌وگویی که خوش‌بختانه از هنگام انجام آن چند عکس یادگاری هم وجود داشت. فقط باید نوار گفت‌وگو با زنده‌یاد خاچیکیان را پیدا و آن را به فایل دیجیتال تبدیل می‌کردم تا کار به جریان بیفتد.

در انجام این کار دوستان عزیزم امیرحسین رحمانی و مهرداد جلوخانی بیش‌ترین کمک‌ را به من کردند. اولی با آوردن یک دستگاه دک به استودیو و دیگری با کپچر کردن و سپس تبدیل صدای آنالوگ به دیجیتال. اما تبدیل نوار آنالوگ به فایل دیجیتال، آغازگر راه و مسیر تازه‌ای بود که افق و پایان آن چندان مشخص نبود. حالا باید پس از سال‌ها دوباره گفت‌وگو را می‌شنیدم تا بتوانم برای ساخت تصویرهای آن معادل‌سازی کنم.

وقتی با دقت به محتوای گفت‌وگو گوش دادم متوجه شدم بخش‌هایی از آن که به روایت برخی خاطرات و هم‌چنین تحلیل بازیگری در سینمای ایران پرداخته، به دلیل تمرکز بحث گفت‌وگو بر «تکنیک‌ها و روش‌های کارگردانی در سینمای ایران» اصلاً پیاده و چاپ نشده. به این ترتیب باید گفت آن‌چه که در فیلم ساموئل خاچیکیان؛ یک گفت‌وگو مورد استفاده قرار گرفته، جدا از نکته‌های قبلی، شامل برش‌هایی از صحبت‌ها و هم‌چنین صدای زنده‌یاد خاچیکیان است که در این فیلم و برای نخستین‌بار به اشتراک گذاشته شده است.

اواخر بهار 1398 زمانی که تدوین اولیه‌ی فیلم را شروع کردم، پایان کار برایم چندان دقیق و روشن نبود. به همین دلیل تصمیم گرفتم هم‌زمان با نوشتن و تکمیل فیلم‌نامه‌، یک نسخه‌ی آزمایشی‌ به شکل پایلوت تدوین کنم و بر اساس آن، کار را جلو ببرم. خوش‌بختانه سینمای مستند از این قابلیت برخوردار است که هم‌زمان با پیدا شدن منابع و تصویرهای تازه، فیلمِ در حال ساخت نیز شکل و قالب تازه‌ای به خود می‌گیرد؛ و فیلم ساموئل خاچیکیان؛ یک گفت‌وگو نیز از این ویژگی جدا نبود. به این ترتیب هم‌زمان با پیدا شدن عکس‌های کم‌تر دیده شده و البته فیلم‌های آرشیوی، شکل و شمایل این فیلم نیز دچار تغییرات اساسی و مسیر تقریبی حرکت آن نیز تا حد قابل توجهی روشن شد.


متاسفانه در گفت‌وگوی انجام شده با ساموئل خاچیکیان، به صورت کامل به ابعاد مختلف سینما و فیلم‌های او پرداخته نشده بود و همین نکته من را به فکر انداخت تا بخش میانیِ فیلم را با انجام گفت‌وگو با چند نفر از دوستان، همکاران و آشنایان زنده‌یاد خاچیکیان پر کنم. به شکلی طبیعی، گفت‌وگو با ادوین خاچیکیان (تنها فرزند او که در بخش‌هایی از گفت‌وگو نیز حاضر بود) در اولویت قرار داشت اما ادوین عزیز که او هم در آن مقطع تصمیم داشت درباره‌ی پدر خود یک مستند بسازد تصمیم گرفت در فیلم حضور نداشته باشد.

به این ترتیب به سراغ نظام‌الدین کیایی– که عمرش طولانی و پر عزت باد– و هم‌چنین زنده‌یاد حسن شریفی رفتم که هرکدام‌ سال‌ها دوستِ نزدیک، همکار و دستیار ساموئل خاچیکیان بودند و می‌توانستند اطلاعات خوب و دست‌ اولی در اختیار این فیلم قرار دهند. در نهایت، از دوست و همکار قدیمی‌ام هوشنگ گلمکانی عزیز هم خواهش کردم تحلیل جایگاه و اهمیت ساموئل خاچیکیان در تاریخ سینمای ایران را برعهده بگیرد؛ و در تکمیل بخشی از این فیلم، کمک حال من باشد.


• تابستان سال 98 زمانی که نگارش و تنظیم گزارش‌های مربوط به کانون فیلم خانه سینما را برعهده داشتم، با همفکری ناصر صفاریان که دبیری کانون فیلم را برعهده داشت تصمیم گرفتیم یک نمایش آزمایشی برای این فیلم در نظر بگیریم؛ و به همین بهانه، بیست و هشتم مهرماه که نزدیک‌ترین زمان به تاریخ درگذشت زنده‌یاد خاچیکیان (در سی‌ام مهر 1380) بود به عنوان روز نمایش این فیلم اعلام شد.

متاسفانه در روزهای منتهی به نمایش نسخه‌ی اولیه‌ی این فیلم، کارها خوب پیش نرفت و بروز یک اشکال فنی در زمان دریافت خروجی باعث شد نسخه‌ی نهایی قابل ارائه‌ نباشد. متاسفانه من در این مقطع یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات حرفه‌ای‌ام را مرتکب شدم و از آن‌جا که خبر نمایش فیلم در تعدادی از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها منتشر شده بود، نسخه‌ی پایلوت (یا همان نمونه‌ی آزمایشی فیلم) را به نمایش گذاشتم. تصمیم بد و شاید ناخواسته‌ای که متاسفانه در زمان این نمایشِ به‌خصوص باعث به وجود آمدن بازخوردهای بد و فراوانی شد. واکنش‌های بعضاً نادرستی که البته مقصر اصلی‌اش خود من بودم.

اعتراف می‌کنم اگر زمان به عقب برمی‌گشت هرگز چنین اشتباهی نمی‌کردم و فیلمِ آماده نشده را صرفاً به‌خاطر یک اطلاع‌رسانی محدود نمایش نمی‌دادم. به‌هرحال چنان که کم‌وبیش برای خودم هم قابل پیش‌بینی بود نمایش نسخه‌ی تکمیل نشده‌‌ی ساموئل خاچیکیان؛ یک‌ گفت‌وگو با واکنش‌‌ منفی هوشنگ گلمکانی (منتقد مهمان برنامه) و تعدادی از تماشاگران حاضر در سالن مواجه شد که چکیده‌ی آن را می‌توانید در این‌جا یا به نقل از سایت خانه سینما بخوانید.

از فردای جلسه‌ی نمایش فیلم تصمیم گرفتم با تکیه بر بازخوردهایی که دریافت کرده بودم تغییرات تازه‌ای در فیلم ایجاد کنم و مهم‌ترین تصمیم در این زمینه، جدا از تایپ زیرنویس (برای ارتباط بهتر با حرف‌های زنده‌یاد خاچیکیان) حذف بخشی از دیدگاه‌ها و تحلیل‌های این فیلم‌ساز (درباره‌ی یکی دو نفر از بازیگران فیلم‌هایش و هم‌چنین برخی مسائل فنی) بود که ناخواسته می‌توانست برای فیلم حاشیه‌هایی ایجاد کند.

مهم‌ترین کاری که در این مرحله انجام دادم، عملی کردن ایده‌ی گفت‌وگو با مسعود کیمیایی (دستیار و همکار سال‌های دور خاچیکیان در فیلم‌های ضربت و خداحافظ تهران) و البته اضافه کردن آن به نسخه‌ی نهایی فیلم بود. ایده‌ای که از مدت‌ها قبل در سر می‌پروراندم اما هر بار بنا به دلایلی از انجام آن منصرف می‌‌شدم. سرانجام در پاییز سال 99 به دیدار مسعود کیمیایی رفتم. فیلم‌سازی که اضافه کردن گفت‌وگوی او به فیلم، تغییرات عمده‌ای در ساختار و تدوین نهایی ایجاد کرد اما باید اعتراف کنم ارزش انجام آن را داشت.


ساموئل خاچیکیان؛ یک گفت‌وگونسخه‌ی اولیه‌ی ساموئل خاچیکیان؛ یک گفت‌وگو نخستین نمایش رسمی خود را پاییز 1400 و در بخش مسابقه‌ی ملی پانزدهمین جشنواره‌ی بین‌المللی سینماحقیقت تجربه کرد. این فیلم ارائه‌دهنده‌ی تعدادی از اسناد، عکس‌ها و تصویرهای دیده نشده و هم‌چنین برش‌هایی از شاخص‌ترین فیلم‌های ساموئل خاچیکیان است که کم‌تر در معرض دید و قضاوت قرار داشته؛ و امیدوارم همین نکته بخشی از جذابیت فیلم را رقم زده باشد.

البته این مهم حاصل نشد، مگر با حُسن توجه و همکاری بی‌دریغ موزه‌ی سینمای ایران و فیلمخانه‌ی ملی ایران. همین‌جا لازم می‌دانم از مدیران موزه که جدا از عکس‌های تاریخی مربوط به اقبال تماشاگران نسبت به فیلم‌های ساموئل خاچیکیان، تصویرهایی از روی جلد و صفحاتی از متن فیلم‌نامه‌ی دلهره را در اختیارم گذاشتند تشکر کنم. و البته بیش از این باید سپاس‌گزارِ مهر و محبت سرکار خانم لادن طاهری (مدیر محترم فیلمخانه‌ی ملی ایران) باشم که با در اختیار گذاشتن برش‌هایی از برخی فیلم‌های بازسازی شده و با کیفیتِ ساموئل خاچیکیان نقش چشم‌گیر و تاثیرگذاری در افزایش کیفیت بصری این مستند داشتند. از همه‌ی این عزیزان خصوصاً دوست عزیزم ادوین خاچیکیان که در طول تولید این مستند با اهدای کتاب مجموعه آثار ادبی ساموئل خاچیکیان و هم‌چنین تعدادی از عکس‌های آلبوم شخصی خود، حمایت برادرانه‌‌اش را از این فیلم دریغ نکرد بی‌نهایت سپاس‌گزارم.